دیباچه
از طریق خواهرزادهام، با بهار اسدی، آشنا شدم. یکی از زنانی که در حوزه آشپزی فعال است و کسب و کار خانگی خود را دارد. بهار در پیج اینستاگرامش، غذاها و فینگرفودهایش را معرفی میکند.
فعالیتهای اخیرش عبارتند از: برگزاری چندین میهمانی، از آرایش میز تا تهیه کل غذا، چیدن میز شب یلدا برای صدا و سیما، برگزاری دورههای آموزشی فینگرفود، تهیه غذا برای شرکتها، آشپزی به همراه گروهش به مناسبتهای مختلف برای مادران و بیماران روحی و بیخانمانی که در سامانسرایی در لویزان نگهداری میشوند. او فعالیتهای انسان دوستانه را برکتی میداند که به کارش میرسد.
از چه زمانی تصمیم گرفتید آشپزی را جدیتر دنبال کنید؟
خیلی دوست داشتم در زمینه آشپزی کار خاصی بکنم. 4 سال قبل، شریکی با یکی از دوستان کافیشاپی مختص بانوان راه انداختیم. متأسفانه به دلایلی همکاری ما ادامه پیدا نکرد. در نهایت از آن شراکت کنار کشیدم و فقط زیان مالیاش برایم ماند.
تا قبل از کار کافیشاپ در حوزه تغذیه با غذاهای رژیمی فعال بودم. بعد از آن به دلیل اعتماد خودم و دیگران به مهارت آشپزیم، شروع به کار با شرکتی کردم. روزانه به تعداد 5 تا 6 غذا تهیه و برایشان میفرستادم. در واتساپ گروه ساخته و دوستانم را در آن کردم. به مرور تعداد اعضای این گروه بیشتر شد و کار من هم گسترش پیدا کرد. مرا شناختند و به هم معرفی کردند. گاهی تعداد سفارشها به 100 غذا در روز هم میرسید. دوستانم بعدها خوشحالیشان را از موفقیت و ادامه کارم ابراز کرده و دوست داشتند با هم همکاری کنیم.
برای رشد مهارتتان چه آموزشهایی دیدید؟
به جرأت میتوانم بگویم برای هیچکدام از این مهارتها آموزش خاصی ندیدم. آشپزی کسی را قبول نداشتم و از کسی هم کمک نگرفتم. همه به صورت تجربی و خودآموخته بود. خالهای دارم که ساکن تبریز است. دستپختش حرف ندارد. در دوران کودکی وقتی به تبریز میرفتیم با کنجکاوی به آشپزی کردنش دقت میکردم. بعدها هم هر وقت مشکلی در پختوپز پیش میآمد، طرف مشورتم او بود.
رشته تحصیلی شما چه ارتباطی با حرفه فعلیتان دارد؟
من مدرک کارشناسی علوم تغذیه دارم. بعد از ازدواج، همسرم با کار بیرون مخالف بود. اگر میخواستم ادامه بدهم باید تا مقطع دکترا میخواندم و مطب میزدم که داستانی برای خودش داشت. از طرفی تا دکترهای تغذیه هستند ، موقعیت کاری زیادی برای کارشناس تغذیه پیدانمیشود.
چه کسانی شما را در این مسیر تشویق میکردند؟
همه خانواده مخالف کار من بودند: از همسرم گرفته تا هر دو دخترم حتّی پدرم و برادرهایم. البته ناگفته نماند بیشتر آنها که مخالف بودند بعد از موفقیتم پیشنهاد کار و شراکت میدادند.
همسرتان چرا مخالف بود؟
همسرم فوتبالیست و یک بار هم قهرمان آسیا شد. به خاطر وجهه ورزشیاش دوست نداشت من کار کنم. ولی حالا همهی همسران دوستان فوتبالیست او میدانند که آشپزی میکنم. خیلی هم تشویقم میکنند و میخواهند با هم کار کنیم. همسرم هنوز با این موضوع کنار نیامده و هر از چندی میگوید که حاضر است هر چه میخواهم بدهد در عوض من این کار را کنار بگذارم.
و علت مخالفت دخترها؟
من تا به امروز در زندگی هیچوقت نه تنها نیاز مالی نداشتم بلکه خیلی هم تأمین بوده و هستم. دخترهایم تا به امروز با بهترین امکانات مالی بزرگ شدهاند. درک این موضوع برای آنها سخت است که من چرا حرفهام آشپزی است در صورتی که به این درآمد احتیاجی ندارم. مدام به من اعتراض دارند و فکر میکنند فقط کسانی با مشکل مالی و از سر ناچاری به شغل آشپزی روی میآورند. در صورتی که محصولات من به دلیل طعم و کیفیت عالی، بسیار پرطرفدارند.
با توجه به این که خانواده مخالف کار کردن شما بودند، فشار کار سنگین را چطور مدیریت میکردید؟
بعضی وقتها خیلی فشار کار زیاد بود؛ شاید حتّی پنهانی گریه هم میکردم، ولی نمیگذاشتم کسی متوجه شود. صبر میکردم و به کار ادامه میدادم. گاهی از خستگی نای از جا بلند شدن نداشتم ولی برای اینکه مخالفت بیشتری پیش نیاید با خستگی کنار میآمدم.
غیر از خودتان آشپزی چه کس دیگری را دوست دارید؟
کسی که خوب آشپزی میکند معمولن فقط دستپخت خودش را میپسندد. من آشپزی دیگران را قبول ندارم ولی خالهام تنها کسی است که آشپزی او را دوست دارم. به نظرم او یکی از بهترین آشپزهای دنیاست. زمان کودکی هر وقت به تبریز میرفتم از او آشپزی یاد میگرفتم. از غذا و ترشی و مربا هر چه درست کند آنقدر خوشمزه است که تو انگشتهایت را هم با آن میخوری!
چه چیزی را در حرفهی خودتان بیشتر از هر چیزی دوست دارید؟
من به طور کلی غذا پختن را دوست دارم. ولی بهترین لحظه برای من وقتی است که فینگر فودها را آماده میکنم، روی میز میچینم و از آنها عکس میگیرم. کارم را که میبینم کلی لذت میبرم.
چرا فینگرفود را انتخاب کردید؟
با داشتن لیسانس علوم تغذیه، اول پختن غذاهای رژیمی را شروع کردم. غذاهای رژیمی مشتری کمی داشت. در عوض سود مالی غذاهای فینگرفود قابل توجه بود. درست کردن فینگرفودها برای من پر از خلاقیت و ایده بود. من پختن غذاهای سنتی را هم دوست دارم اما فینگرفود برایم چیز دیگری است.
تأثیر آشپزی را روی توسعه فردیتان چطور میبینید؟
از وقتی آشپزی میکنم آدم دیگری هستم. خلاقتر شدهام. هر روز به ایدهی تازهای میرسم و کار جدیدی میکنم. پرانرژیتر شدم. اطرافیانم تعجب میکنند با این همه کار چطور خسته نمیشوم. من در خودم خستگی نمیبینم. من این کار را برای علاقه شخصیام شروع کردم ولی با انجام کار آشپزی به استقلال مالی هم رسیدم. به نظرم استقلال مالی برای هر زنی بسیار مهم است.
چطور از خودتان در مقابل فشار کار مراقبت میکنید؟
آدم پر کار و پر انرژی هستم. همین امروز تا قبل از ظهر منوی غذای امروز را که شامل 3، 4 غذا بود، آماده کرده و تحویل دادم. تا ساعت 12 ظهر بدمینتون بازی کردم و بعد از ظهر هم مهمان داشتم. در هفته چندبار پیادهروی و ورزش میکنم. با دوستان و خانوادهام به کافه و رستوران میروم و از همصحبتی با آنها لذت میبرم.
دورنمای کاری خود را چطور میبینید؟
مطمئنم اگر تلاش کنم حتمن موفق میشوم. همین حالا هم از طرف شهرداری پیشنهاد میدهند در سرای محله وابسته به شهرداری آموزش بدهم. من به هدف بزرگتری فکر میکنم. با این که پدرم پیشنهاد داده برای من آشپزخانه راه بیندازد، من به آشپزخانه داشتن هم فکر نمیکنم. دوست دارم اگر موقعیتی باشد و همراهی مثل همسر یا پدرم داشتهباشم، یکی از بهترینها آشپزهای فینگرفود شوم. آرزوی من داشتن رستورانی است که در آن غذاهای فینگرفود شیک با ایدههای جدید به مشتریانم عرضه کنم.
کسانی که به حرفهی شما علاقهمندند چه کنند؟
به نظر من باید علاقه داشت، علاقه شرط اول آشپزی است. اگر علاقه نداشته باشی باید دور آشپزی را خط بکشی. باید با عشق غذا درست کنید. غذاهای من مثل قیمه نثار یا آلبالوپلو خیلی معروفاند. با علاقه آشپزی میکنم، کوفته تبریزی را جوری میپزم که همه از خوردنش لذت ببرند.
4 پاسخ
خیلی استفاده کردم خانم حیدری موفق باشید.
سلام خانم آبیاتی عزیز، ممنونم که خوندید، من هم براتون آرزوی موفقیت میکنم.
سلام معصومه جان.بسیار خواندنی و روان نوشته شده
.موفق باشید عزیزم.
سلام منصوره جان، ممنونم که خوندید. شما هم موفق باشید.