شما غذا را میخورید یا غذا شما را؟!
گاهی با آشپزی مار در آستین خود میپروریم، چرا؟ چرا ندارد! اینهمه زحمتش را میکشیم. میرویم بازار خرید میکنیم؛ پول پایش میریزیم؛ بار میکنیم روی دوشمان؛ میآوریم خانه. میشوییم و آمادهاش میکنیم. میگذاریم بپزد و جا بیفتد. برای آیندهاش کلی نقشه داریم که چیز خوبی از کار دربیاید. آن وقت حق ما را میگذارد کف دستمان. جای قاتق نان، میشود قاتل جان.
شبیه داستان دکتر جکیل و مستر هاید است. با این فرق که مستر هاید، که اسمش هاید(پنهان) است از چند فرسخی داد میزند چه کارها که از دستش ساخته نیست!
دست پروردهی ما خوش آب و رنگ و جذاب است. جوری با خوشمزگی آدم میکشد که برای فهمیدنش کلی عکس، اسکن، آزمایش و دکتر نیاز است.
غذاهای آدمخوار
غذا ها دو دستهاند:
1. غذایی که آدم میخورد
منظورم غذای درست حسابی است. ترکیب مناسبی از پروتئین و کربوهیدرات و چربی. با خوردنش سیر شده و انرژی بر بدن میزنیم. نیاز نیست مثل مار بوآیی که فیلی را بلعیده، یک هفته گوشهایی چندک بزنیم تا هضمش کنیم. در عین احساس سبکی، بدن شارژ شده و آمادهی فعالیت میشود. زود هضم است و معده برای تجزیه و تحلیل غذا جان به لب نشده،. زود هم جذب روده میشود.
2. غذایی که آدم را میخورد
شما را اغوا میکند بخوردیش. وقتی وارد معده شد، مهمانی است که لنگر انداخته خیال رفتن ندارد. معده برای هضمش گیج شده و خورنده احساس سنگینی و خوابآلودگی میکند . رودهها سهم مناسبی از مواد مغذی نمیگیرند؛ فقط برای بیرون کردنش از بدن زحمت زیادی میکشند. فیلتر کبد کثیف شده و جرم میگیرد. این غذا حتّی اگر دفع شود، در دستگاه گوارش و جهاز هاضمه، هر جا بتواند از خودش یادگاری به جا میگذارد.
نشانه شناسی غذاهای آدمخوار
میز شام مهمانیهای بزرگ و عروسیها را مجسم کنید، غذاها چشمگیرند و به اصطلاح مجلسی. خوب میزبان تدارک دیده، نمیشود نخوریم. از هر کدام دو قاشق هم برداریم بشقاب از غذا لبریز میشود، البته اگر بعضی از مهمانهای عزیز مهلت بدهند!
یک استانداردی برای پیش خوراک، غذای اصلی و پس خوراک تعریف شدهاست. میزان خاصی از چاشنیها و ادویههای همه پسند به غذا اضافه و با مزه و طعم رستورانی عرضه میشود.
نشانه اول
بهبه، چه بانمک!
بیشتر خوشمزهها بانمکاند، از غذا گرفته تا آدمهایی که اهل بگو بخندند و وجودشان نمک زندگی است.
نمک جایش را در زندگی انسان باز کرده، از مصرف غذایی تا استفاده صنعتی، دامپروری، بهداشتی، زیبایی، پزشکی و غیره . ما مدیون نمکیم از همان وقتها که هنوز یخچال نبود و یک جورهایی نمک جلوی فساد مواد غذایی را میگرفت. گوشتهای مصرف نشده، در شرایط طبیعی بلاخره فاسد میشدند ولی با نمکسود شدن برای مدت طولانیتری قابل نگهداری بودند. البته مزه نمکی این گوشتها هنوز زیر زبان عدهای مانده که هنوز هم توی بازار رشت ماهی دودی میفروشند!
حالا دیگر مشکل انسان روشهای نگهداری مواد غذایی نیست، که انواع و اقسامش را اختراع کرده، مشکل در کاربرد راه و بیراه نمک است.
ذائقه انسان استعداد بالقوه چشایی تمامی پنج یا شش مزه( امروزه اومامی را مزه ششم مینامند) موجود را دارد. تربیت و به کارگیری حس چشایی به فرهنگ غذایی خانواده یا حتّی یک کشور مربوط است.
بعضیها غذا را خوش نمک میپسندند. شبی شام مهمان یکی از بستگان بودیم. اهل خانه غذا را نچشیده نمک میزدند در حالی که غذا برای ما شور بود. دوستی که به تازگی از سفر به سریلانکا برگشته از شوری غذاهای بومی آنجا میگفت، آنقدر شور که مجبور شده از رستورانهای فست فود غذا بخرد.
بعضیها در فصل پاییز دوست دارند کنار غذا شوریجات یا ترشی بخورند و لذت بیشتری ببرند. این در حالی است که بدن ما نیاز به مقدار کمی نمک برای تأمین مواد معدنی، تعادل مایعات و کارکرد اعصاب و عضلات دارد.
در نظر بگیریم که بدن انسان قسمتی از نیاز روزانهاش به نمک را با خوردن میوه و سبزیجات برطرف میکند. بخش دیگری هم با افزودن نمک به غذا دریافت میشود. مصرف بیش از حد سدیم مثل هر ماده دیگری آسیبزاست. خوشنمکخورها خیلی زود دچار بیماریهایی مثل فشار خون بالا، مشکلات قلبی یا دفع کلسیم میشوند.
غذاهای بانمک ما را در آب بدنمان غرق میکنند. به همین سادگی. هر چه آب بنوشیم بدن ما فکر میکند لازمش دارد و جلوی خروجش را میگیرد. بماند که با سالی ماهی یک بار ماهیدودی، چیپس و غذای نمکی خوردن کسی دچار مشکل نمیشود ولی اگر در اثر تکرار، واکنش بدن شما در مقابل غذاهای پرنمک خنثیست، غذاهای آدمخوار در حال خوردن شما هستند.
نشانه دوم
عالم شکرستان شد*
سرتان گیج میرود، حتماً قندتان افتاده. یک لیوان آبقند بخورید سرحال میشوید.
قندهای طبیعی و مصنوعی، شکر سفید و قهوهای خودشان را در دل زندگی ما، از مهمانی تولد و مراسم عروسی تا مجالس سوگواری، جا کردهاند. همه سعی میکنیم کام خود و بقیه را شیرین نگهداریم. برای همین، کافه قنادیها، بوتیکهای نان و شیرینی و قفسههای فروشگاههای مواد غذایی مملو از محصولاتی است که آشکار و پنهان، عالم از آنها شکرستان شده.
شکر هم مثل نمک به صورت طبیعی در ترکیب میوهها، سبزیجات، غلات و لبنیات وجود دارد. غذاهای گیاهی علاوه بر قند، فیبر، مواد معدنی ضروری و آنتیاکسیدانها را دارد؛ غذاهای لبنی هم دارای پروتئین و کلسیماند. این غذاها، هم انرژی تولید میکنند و هم جلوی بسیاری از بیماریهایی مثل مشکلات قلبی و عروقی و دیابت را میگیرند.
موضوع از جایی جدی میشود که پای قندهای افزودنی به میان میآید. سسها، نوشیدنیها، ماستهای طعمدار وغیره دارای مقدار زیادی قندند حتّی آنها که شیرین به نظر نمیرسند. وقتی بیش از نیاز بدن قند دریافت میکنیم، مازاد آن تبدیل به چربی میشود.
بین چربی و قند رابطهای پنهانی است. اگر سطح قند خونمان زود به زود میافتد، قبل از خوردن یک دونات شیرین یا بشقابی پر از ماکارونی یا برنج، دنبال علت باشیم. ممکن است یک غذای آدمخوار در حال جویدن ما باشد.
نشانه سوم
چند کیلوی ناقابل
دلمان قرص میشود وقتی کسی میگوید: این یکیدو پرده گوشت که آدم را نمیکشد! به خود قول میدهیم در فرصت مناسب، با رژیم و ورزش، همه را آب کنیم.
چربیها برای عملکرد قلب و مغز لازمند و از دو منبع اشباع(کره، پنیر، گوشت قرمز، غذاهای سرخشده، …) و غیر اشباع(آجیل، ماهی چرب، روغن زیتون، …) تأمین میشوند.
استفادۀ مناسب از مقداری چربی در خوراک روزانه ارزش غذایی آن را بالا میبرد. خورشی که یک وجب روغن رویش نشسته همراه پلوی زعفرانی با روغن معطر کرمانشاهی، اسنکهای چرب و خوشمزه، گاه به گاه خوردنشان لذتی ناگفتنی دارد. مسئله وقتی بزرگ میشود که خوردن غذای چرب سبک زندگی ما شود. اگر ذائقه ما به طعم چرب خوردنیها عادت کرده و ککش نمیگزد، غذاهای آدمخوار سر صبر دارند قلب، کبد، رگ و پی ما را زیر پردههای چربی دفن میکنند. حالا شما هی بگویید چند کیلو چربی ناقابل که کسی را نمیکشد!
سخن آخر
قرار نیست وسواس خوراک بگیریم و این را بخوریم و آن یکی را نه. در قانون طبیعت فقط همهچیز خوارها زنده میمانند. مهم این است که با در نظر گرفتن نیاز بدن سوخت مناسب به آن برسد. اگر در باک ماشین هم بنزین اضافهتر بریزیم، سرریز میشود. درستش این است که ما غذا را بخوریم و غذا در خدمت ما باشد نه ما در خدمت غذا.
پینوشت: داستان «دکتر جکیل و آقای هاید»؛ نوشته رابرت لوئیس استیونسون؛ 1850-1894.
«عالم شکرستان شد»، برگرفته از دیوان شمس مولوی، غزل شمارۀ 82.
آخرین نظرات: