گربه راهراه حنایی لب حوض نشست. زل زد به ماهیهای قرمز توی آب. پنجهاش را با ضربه ملایمی روی آب حوض کوبید. خواب حوض را پریشان کرد. ماهیها بیدار شدند. ماهی قرمزی به رنگ خون با دم سهپر، که دامن دنبالهداری بود، در آب چرخی زد. خودش را به لبه حوض رساند. نگاه خیرهی گربه در آب منعکس بود. گربه و ماهی قرمز چشم در چشم شدند. نگاهشان در هم گره خورد و دیگر باز نشد. گربه راهراه حنایی، گربهماهی شد.
آخرین نظرات: